بارانباران، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

باران زندگی

خبر ... خبر

.:: داستانکهای باران - شماره ٦ ::. ١٣ بهمن ٩١ ... دچار تحولی شگرف شدی، آنچنان که گویی دستی عظیم از آسمان بر سرت کشیده شد و چون فرشته ای مورد عنایت آفاق و انفس قرار گرفتی. در یک روز ... انجام دو فعلِ نو و حل مکاشفات پر پیچ و خم، کاری است بس عجیب، و صد البته مفرح ذات و قند نبات، بدانسان که بیان احساس در قالب الفاظ، اَلکَن، و پاسخ تو به نقد معلوم، مُتقَن و ... و آموختی که گاهی می شود ره صد ساله را یک شبه پیمود و دانستیم که تو می توانی، معلمی عالِم در نظم نوین اعصار باشی و ندای انسان سازت در کالبد تاریخ همواره جاریست، که: أینَ تِلمیذٌ for کلاسِ باران مقدمه مقدّم شد به اصل بحث        &nb...
14 بهمن 1391

6

.:: داستانکهای باران - شماره 5 ::. دنیای تو در 6 ماهگی، هزاری عوض شده است. بسیار شیرین و خوردنی شده ای . خندان و خندان و خندان ... با صدا... از ته دل ... و چه چیزی شیرین تر از این؟  طَمَع به قند نگاه تو،حسرت جان است     تمام لذت من،خنده های باران است  جدیداً قنبل پَر شده ای . بازیت شده بپر بپر. نمی دانی چه پرشهایی می کنی! و تکرار و ممارستی به خرج می دهی که گاهی جنگ و دعوایی میان موافقان و مخالفانت روی می دهد و تو بی اعتنا به این موضوع، باز هم... بپر باران که پر داری                     برو آنجا که سر داری بپر جانا برو بالا      ...
16 دی 1391

لثه سفت کن

.:: داستانکهای باران - شماره ٤ ::. خوب یا بد، پایان ٤ ماهگی ات، همراه با آبریزش دهان و فرو کردن هر دو دست با ١٠ انگشت تا حلق است و ساعت ٨ شب به بعد آنچنان تحت تأثیر تحریک لثه هایت هستی که یادت می رود، شیری به تن بزنی و گوشتی به تن بیافزایی. ٢-٣ مدل لثه سفت کن، تحفه مامان جانهایت، در دست و بالت افتاده و هنوز طریقه استفاده صحیح از آنها را نیاموخته ای و خودت کم مشکل داشته ای که حالا ٢-٣ وسیله نیز به خود درگیریهایت اضافه شده و تو بکش و اونا بکش و خلاصه بکش بکشی در کاره، انگار که تقلیدی از سبک زیبای فوتبال ایران در چنگال و لبهایت رسوخ کرده است و این فیلم تنها یک زیرنویس دارد (( اَو مِلیله : آب دهان بچه در اصطلاح بختیاری )). ا...
9 آذر 1391

به چپ چپ

.:: داستانکهای باران - شماره ٣ ::. چپ و چپ و چپ          حرکت به چپ بارانی بچرخ                 رو دست چپ چه سعیی میکنی و گاهی طاقتت طاق می شود و این روزها زندگی یعنی چرخش به چپ، و از جنب و جوش و تکاپویت، میتوان خواند که این قصه سر دراز دارد. آرام آرام بارقه هایی از شیطنت در وجودت نمایان می شود و دیگر یک جا بند نمی شوی، چرا که کم کمک فرق بین زمین و آسمان را درک می کنی، و کدام جیگری است که پرواز در آسمان را به تسکین زمین ترجیح ندهد. کودک کنجکاوم! باورت نمی شود اما محیط اطرافت، با همه زرق و برقش، ...
10 آبان 1391

ماهگرد تولدت مبارک

.:: داستانکهای باران - شماره ١ ::. ماه من، ماهی گذشت، و حلاوت حضورت، شیرینی کاممان شد، و آرامش وجودت، آرام جانمان . چه ناخواسته، عادات روزمره مان را به چالش کشاندی، و مسیر آرزوهایمان را جهت دادی، تا آنجا که گاهی تنها آرزویمان، نواختن موسیقی درونت بوده، که عوام آنرا "آروغ" می نامند، و وقتی صدای دلنشینش را میشنویم، آنقدر خوشحال می شویم که ... هرگز معرکه های گرسنگی ات را از یاد نخواهیم برد، و شتاب و تعجیلت برای رسیدن به عشق این روزهایت (شیر) را فراموش نخواهیم کرد، و یادمان نمی رود که "پنیرک " نیز توان مقابله با فعل خواستن تو را ندارد. چه می گویم؟ او که تازه سر دلت را صاف هم می کند. از ورودی ات دلشادیم، که خوب می خوری، و از خ...
24 مهر 1391

خنده هایی که دیگر شیطانی نیست!!!

.:: داستانکهای باران - شماره ٢ ::. خنده،خنده، خنده، و باز هم خنده!... این بهترین تعریف از این روزهای توست. دوماهگی ات گذشت و تو وارد سومین ماه از زندگی ات شدی و خنده هایی میزنی که دیگر آنقدرها هم شیطانی نیستند، هر چند که هنوز هم ته مزه ای از شیطان را یدک می کشند. اغـــو، آغـــا، غـــا، اَاَاَ، اینها همه و همه زمزمه های روز و شب توست که دلنشین، جذاب و البته شنیدنی اند. در باب معنی و مفهوم واژه گان فوقانی بسا عجز و لابه این حقیر و اهل خانه، که در طریقت این معنا، به قول دوستی "هنوز طفل ابجدخوان مکتب توایم" ، اما خوشا به سعادت شنوندگان و بینندگان تو، که صد البته هزاران برابر حظ اکرم مع القیاس با خوانندگان این مجمل نصیبشان خواهد...
24 مهر 1391
1