بارانباران، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

باران زندگی

نظرات (10)

عمه زهره
18 فروردین 92 11:40
پس باید بگیم هووووووووووووووووووووووووووووووورا

خداییش خوشحال شدم

خداییش؟؟؟
مامان مریم
18 فروردین 92 11:51
یعنی خدایییششش..........................
بهر حال خوشحالیم که برگشتین

اون نقطه چینا واسه من سؤاله
میشه ترجمشون کنید لطفاً؟
مامان باران طلا
18 فروردین 92 19:41
خوشحال شدم از این دروغتون

چه خوب... مرسی...
پس یه جاهایی هم دروغ گفتن خوبه
مامان آرشيدا قند عسل
19 فروردین 92 7:58
باشه ما رو سركار گذ اشتين عيب نداره خوشحال شديم پس همچنان تند تند سر ميزنيم

خدا نکنه کسی رو سر کار بذاریم
این چه حرفیه
مرسی که مثل همیشه همراه ما هستید
مانلی مادر باران
19 فروردین 92 12:50
شما سومین نفری بودین که دچار تردید شدین (البته دو نفر قبلی واقعی بوده ) و منم دچار تردید کردین که همونطور که دیدین یه پست تو وبلاگم گذاشتم ولی به هر حال خوشحالم چون دوست دارم بزرگ شدن دختر کوچولویی که هیچ نمیدونم کجا زندگی میکنه رو ببینم

ما هستیم... بی شک و تردید... اگه شکی در کار بود از اولش نمیومدیم.
خوشحالیم اینجا دوستانی داریم که بهمون اهمیت میدن... و ما هم به اونها
شما هم باشید... لطفاً
khale shima
19 فروردین 92 19:59
یعنی خاله شیما نمیدونین چقدر غصه اش گرفته بود! به قول عمه زهره هوراااااااااااااااا

واقعا هوراااااااااااااااا


خاله شیما! شما دیگه چرا؟

گاهی ما رو جدی نگیرید




خاله افروز
19 فروردین 92 21:56
منم هورااااااااااا

زهره ادبیات کلامیه جدیدی رو اینجا باب کرده
پس همگی هوراااااااااااااااااااااا
مامان باران
21 فروردین 92 15:53
با سلام و تبریک سال نو. سپاس فراوان از دوستان عزیزی که منو حمایت کردن و " تشکر ویژه از بابای باران بابت دروغ بـــــــــزرگش" که خواسته یا ناخواسته ذهن خیلی از ماها رو به چالش کشوند! با توجه به اینکه میبینم دوستان نظرات متفاوتی گذاشتن دو ست دارم جالا که فرصتی هست منم نظرمو بگم: از نظر منم ثبت خاطرات باید حساب شده باشه و از فیلترهایی رد بشه . اینکه وبلاگ بچمون تبدیل به دفتر خاطراتمون بشه و آلبوم عکس خانوادگی فک نمیکنم کار جالبی باشه همچنین که میبینم از دوستان به دور برای بعضی ها مجالی شده برای چشم و هم چشمی! اگر با فکر و طبق مناسبت هایی که در زندگی فرزندانمون اتفاق میافته براشون یادگاری هایی از گذشته به فردا ببریم میتونه قشنگم باشه. به هر حال از نظر من بودنش خیلی بهتر از نبودنشه . امیدوارم در کنار فرزندانتون شادترین لحظه ها رو به تجربه بنشینید


خانمی با نظرت کاملاً موافقم (که البته چاره ای جز این نیست)

در پست قبلی با عنوان "بدرود" در پاسخ به نظر "عاشق باران" نظر و نگاهم رو نسبت به موضوع ایجاد وبلاگ نوشتم. در اینجا بار دیگه همون نظر رو کپی میکنم:

ما در نوع بیان خاطرات باران روش خودمون رو داریم و سعی میکنیم در قالب طنز، اشاراتی به بعضی از اتفاقات مهم زندگی دخترمون داشته باشیم.

حضور در اینجا برامون جنبه فان و تفریح هم داره. تازه این امکان رو به ما میده که گاهی هنر به خرج بدیم و ...

ناگفته نمونه کم کم که در میانه راه با دوستانی چون شما آشنا شدیم، احساس کردیم که جمع خانوادمون بزرگتر شده و بچه های دیگه ای در فضای مجازی داریم که گاهی دلمون براشون تنگ میشه

ما هیچ احساس بدی نسبت به این محیط نداریم، محیطی کودکانه، پاک و قابل احترام به وسعت جهانی که از چهارچوب خونه ما گسترده تره ولی توش آرامش داریم






عاشق باران
26 فروردین 92 16:49
سلام به مامان و بابای باران عزیز
ظاهرا سوء تفاهم کوچیکی به وجود اومده...
اصلا منظور من این نبود که شما وبلاگتون رو تبدیل به دفتر خاطرات و آلبوم خصوصی کردید اتفاقا برعکس این نظر رو راجع به وبلاگ خودم داده بودم:
""ولی خودم شدیدا به تعطیلی فکر می کنم به نظر من درست نیست خاطرات شخصی اینجوری بدون هیچ محدودیتی منتشر بشه... ""
فقط کلمه ی "اینجوری" ظاهرا شبهه ایجاد کرده باید می گفتم "اونجوری"!
بهرحال من فقط خواستم درددل کرده باشم چون فکر می کردم باهم هم عقیده هستیم.
درمورد خودم گفتم که دوست ندارم خاطرات شخصی مو منتشر کنم و دلم می خواد برای خودم بمونه...
وگرنه وبلاگ شما با این سبک نوشتاری، بسیار خاص و زیباست و با وبلاگهای دیگه مثل من خیلی تفاوت داره...

اتفاقاً سوء برداشتی در کار نیست
شما نظرتون رو دادید و کاملاً هم محترمه
ماهم خواستیم از دیدگاه خودمون، در پاسخ به سوال "چرا وبلاگ؟" نظرمون رو گفته باشیم
از اظهار لطفتون نسبت به این وبلاگ کمال تشکر رو داریم و بسیار علاقه مند به ادامه حضورتون هستیم
موفق باشید

مامان ماهان
28 اردیبهشت 92 12:28
سلام و تبريك بخاطر شعر زيباتون حالا اينم جوابيه كامنت من: اي عزززززززززززززززززيز من و غم ...عمرا اگه..،شوشويي بايد به فكر باشه...حالا ميبينيم

خدا به داد شوی شما برسه
ولی من میدونم که اون به موقعش به حسابتون میرسه