اجازه؟؟؟
اجازه؟؟؟
نوبته منه . املوز من میخوام با سُماها حلف بزنم. به قول ساعِل: منم اون نی نی بالانی، که از این قصه اِملوز، مثِ بالون میباله.
جونم بلاتون بگه که املوز نوبته واکسنم بود. با سُماهام... سُما تا حالا واکسن زدین؟ اصلنم نمیدونین سه دلدی داله.
صبح مامانی مث همیسه از لالا بیدالم کَلد و بهم سیر دادبعدسم آمادم کَلد که بلیم بیلون. منو باسین فک میکلدم میخوایم بلیم پالکیا سایدم خونه مامان جونم اینا... ببخسید یه لحظه کال واجب دالم... آله میگفتم ولی از سُما سِه پنهون منو بُلدن بهداست. گفتم لابد میخوان وزنم کنن ببین تپلی تر سُدم یا نه ولی... یهویی دیدم یه خانومی که نمیسناختمس اومد سمتم. یه سیز بالیک و دلازی هم تو دستس بود. بعد... ببخسید میسِه سُما سِسماتون لو ببندین؟؟؟آخآی کـــُــمــــک...
الان این سِکلی سُدم . خدای من این دیگه سی بود؟ سه دلدی داست. هنوزم که دالم اینو بلاتون مینویسم دلد داله. اونجا مامانم و مامان جونم هم خیلی غصه خولدن. فک کنم اونا هم فهمیدن که این واکسنه بد، همس منو گلیه داد.
میگن که این بدِ بدِ بد که منو دلد داست، بلام خوبه ولی من اصلنم دوستس ندالم و نمیخوامس... آقا مگه زوله؟ من دیگه نمیلم بهداست... نمیلم نمیلم نمیلم. بـــــــــــــــــــــــــــــد. الهی دلد و بلام بخوله تو سر بهداست و واکسناس.
وقتی بلگستیم خونه من همس گِلیِه میکلدم و هی غُل میزدم.
بعدس، مامانی اینجولی ، بابایی اینجولی و یقیه هم، هل کی یه جولی، خواستن آلومم کنن . ولی کیه که ندونه:
دلده واکسنی کسیدم که مپُلس زخم واکسنی لو پامه که مبین
١٩/٠٩/٩١